مدرن مدیا

یک زن جوان آمریکایی برای خدمت در کلیسای یک کشیک به رم می رود، اما با تاریکی ای مواجه می شود که باعث می شود ایمان خود را زیر سوال ببرد و توطئه هولناکی را کشف می کند که امیدوار است باعث تولد تجسم شیطان شود. در این بین اتفاقات هولناکی برای او رقم میخورد طوریکه در تقدیرش نوشته شده باشد.

داستانی گوتیک از وسواس بین یک زن جوان تسخیر شده و خون آشام وحشتناکی که شیفته او شده است و باعث وحشت ناگفتنی در پی آن می شود.

داستان افسانه‌ای سلمانی که از زندان غیرقانونی به لندن دهه 1840 بازمی‌گردد، برای انتقام تجاوز و مرگ همسرش تلاش می‌کند و تجارت خود را از سر می‌گیرد در حالی که با همکار مستأجر خود، خانم لاوت، شراکت شوم تشکیل می‌دهد.

«برونو» یك طراح اتریشی، مد لباس زنانه زرق و برق دارش را در آمریكا به نمایش می گذارد. این شخص با فعالیت های خود از شبکه مد و فشن اخراج میشود و از این رو راهی لُس آنجلس میشود تا به شهرت برسد.

قسمت اول، زندگی ماکسیموس فرمانده ارشد و دلاور ارتش روم را به تصویر میکشد که خانواده اش توسط فرزند جاه طلب امپراطور واکین فینیکس به قتل میرسند و خود به بردگی اسیر میشود تا اینکه تصمیم به انتقام خون همسر و فرزند خود گرفته و تبدیل به گلادیاتوری زبانزد میشود. قسمت دوم، بیست سال پس از مرگ ماکسیموس، لوسیوس نوه مارکوس آئورلیوس درگیر نبرد با سربازان روم میشود.

ماریون و تام بازنشسته در شهر ساحلی Peacehaven زندگی می کنند. ماریون پس از اطلاع از اینکه دوست سابق آنها در دهه های گذشته، پاتریک، دچار سکته مغزی ناتوان کننده شده است، موافقت می کند که او را به خانه آنها ببرد و از او مراقبت کند. تام از ماریون به خاطر اجازه دادن به او برای بازگشت به زندگی آنها ناراحت است و حاضر نیست وجود پاتریک را در خانه بپذیرد. در حالی که وسایل پاتریک را مرتب می‌کرد، با دفتر خاطرات او در اواخر دهه 1950 روبرو می‌شود که به رابطه گذشته او با تام منعکس می‌شود و همانند زلزله ای مهیب بر سر او آوار میشود.

دو تعمیرکار حرفه ای که ترجیح می دهند به تنهایی کار کنند، با الهام از زندگی واقعی فیکساتور هالیوود، پل بارسی، پس از استخدام شدن برای یک شغل، مجبور به کار با هم می شوند.

داستان فیلم در سال 1968 در پاریس، پایتخت فرانسه اتفاق می افتد. ایزابل و برادر دوقلویش تئو به طور منظم در سینماتک فرانسه شرکت می‌کردند مانند متیو، یک دانشجوی آمریکایی در مقابل سینماتک که در جریان تظاهرات اعتراضی پس از برکناری هانری لانگلو، مدیر آن، بسته شده بود ، سه جوان با هم ملاقات کردند و بلافاصله با هم همدردی کردند.

اریک، یک معتاد با دوران کودکی آشفته، در یک مرکز توانبخشی با زندگی و کابوس های شبانه دست و پنجه نرم می کند. شلی، نوازنده ای با مسائل مشابه، یک متن ویدئویی از دوستش زادی دریافت می کند که...